ولایت فقیه نه از اصول دین است و نه از فروع دین[1]، چرا این قدر روی آن پافشاری می شود؟
جواب پرسش بالا را با تأمّل در جواب سؤال گذشته، می توان یافت. با این وجود، برای تحقیق و موشکافی بیش تر، باید گفت: دو مطلب، در پرسش بالا مورد ادّعا قرار گرفته است: 1. ولایت فقیه از اصول دین نیست؛ 2. ولایت فقیه از فروع دین نیست. امّا درباره ی ادّعای نخست باید گفت: ولایت فقیه گرچه از اصول دین نیست، ولی از آنها جدا هم نیست. بحث ولایت فقیه، در استمرار اهداف و فلسفه ی امامت قابل طرح است. وظایفی که در مسئله ی امامت برای حکومت دینی و تدبیر اجتماعی جامعه ی دینی بر شمرده می شود، در گفتمان ولایت فقیه نیز مورد توجه هست. حسّاسیّتی که بحث حکومت و دولت، در سرنوشت جامعه و سعادت آن دارد و تأثیر شگرفی که، خواسته یا ناخواسته، بر ایمان مردم، گسترش توحید و عدل، اقامه ی نماز و زکات و عموم فرایض دینی، تنظیم روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره بر اساس موازین اسلامی، بازدارندگی از فساد و فحشا و ستم و استکبار، مبارزه با مظاهر شیطانی و طاغوت و سلطه گری، دفاع واقعی از حقوق تمامی مردم به ویژه محرومان در برابر چپاولگران و سرمایه داران، ایجاد مانع در سر راه سرمایه سالاری و ترسیم اهداف عالیه برای گسترش قسط و ارزش های اخلاقی و انسانی دارد، باعث می شود که فردی که سودای دین در دل دارد، نتواند بحث ولایت فقیه را بی اهمّیّت بخواند و بهای لازم را برای آن نپردازد و بر عکس، طبیعی است فردی که از آموزه های دینی بیگانه است و اهداف آن را سعادت خود نمی داند و یا با آنها سر سازش ندارد، نه تنها علاقه ای نسبت به این بحث نداشته باشد، بلکه هر چه زودتر صورت مسئله را پاک کرده، اغراض و امیال خاصّ خود را دنبال کند. امّا در پاسخ مدّعای دوم که می گوید: ولایت فقیه از فروع دین هم نیست، باید گفت: گر چه ولایت فقیه در ردیف فروع دین قرار نمی گیرد، در واقع، مقدّم بر آنها و روح حاکم بر جمیع آنهاست، از نماز و روزه تا جهاد و امربه معروف و نهی ازمنکر و موالات با دوستان خدا و برائت از دشمنان او و اقامه ی حجّ ابراهیمی، تا پرداخت زکات و خمس، همگی در حیطه ی مباحث مربوط به ولایت فقیه و اهداف و آرمان های آن قرار دارد و در ادلّه ی ولایت فقیه، مورد توجّه و استشهاد قرار می گیرد. از سوی دیگر مسئله ی ولایت فقیه و حکومت اسلامی، پیوند محکمی با فروع دین دارد و ضامن اجرا و وسیله ی تحقّق آنهاست. چنان که امام باقر(علیه السلام)فرمود: اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز، زکات، حج و روزه و ولایت. زراره پرسید: کدام یک از این ها، بر بقیّه، برتری دارد؟ فرمود: ولایت برتری دارد چون کلید راه گشای آنهاست و حاکم (جامعه را) به سوی آنها هدایت می کند.[2] بر اساس همین اندیشه، امام خمینی(رحمه الله) فرمود: الاسلام هو الحکومة بشؤونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شأن من شؤونها، بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیة لاجرائها و بسط العدالة فکون الفقیه حصناً للاسلام کحصن سور المدینة لها لا معنی له الا کونه والیاً له نحو ما لرسول الله و للائمة صلوات الله علیهم اجمعین من الولایة علی جمیع الامور السلطانیة؛[3] اسلام، حکومت با شؤون آن است و احکام، قوانین اسلام و شأنی از شؤون حکومت آن است؛ بلکه احکام و فروع دین، مطلوب ذاتی و هدف اولیّه نیست و وسیله و ابزاری برای تحقّق و اجرای حکومت اسلامی و بسط عدالت محسوب می گردد و فقیه قلعه ی مستحکم اسلام است؛ همچون قلعه ی اطراف شهر که از آن محافظت می کند و نگهبان آن است. و در جای دیگری فرمود: حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه ی رسول الله است، یکی از احکام اولیّه ی اسلام و مقدّم بر تمام احکام فرعیّه، حتّی نماز و روزه و حج است.[4] پی نوشتها: [1] ر.ک: اکبر گنجی، مجلّه ی کیان، فروردین 77. [2] ر.ک: کلینی، اصول کافی، ج 2، حدیث 5، ص 18 - 19. [3] امام خمینی، کتاب البیع، ج 2، ص 472. [4] همو، صحیفه ی نور، ج 20، ص 452. منبع: ولایت فقیه، مصطفی جعفرپیشه فرد، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).
عنوان سوال:

ولایت فقیه نه از اصول دین است و نه از فروع دین[1]، چرا این قدر روی آن پافشاری می شود؟


پاسخ:

جواب پرسش بالا را با تأمّل در جواب سؤال گذشته، می توان یافت. با این وجود، برای تحقیق و موشکافی بیش تر، باید گفت: دو مطلب، در پرسش بالا مورد ادّعا قرار گرفته است:
1. ولایت فقیه از اصول دین نیست؛
2. ولایت فقیه از فروع دین نیست.
امّا درباره ی ادّعای نخست باید گفت: ولایت فقیه گرچه از اصول دین نیست، ولی از آنها جدا هم نیست. بحث ولایت فقیه، در استمرار اهداف و فلسفه ی امامت قابل طرح است. وظایفی که در مسئله ی امامت برای حکومت دینی و تدبیر اجتماعی جامعه ی دینی بر شمرده می شود، در گفتمان ولایت فقیه نیز مورد توجه هست.
حسّاسیّتی که بحث حکومت و دولت، در سرنوشت جامعه و سعادت آن دارد و تأثیر شگرفی که، خواسته یا ناخواسته، بر ایمان مردم، گسترش توحید و عدل، اقامه ی نماز و زکات و عموم فرایض دینی، تنظیم روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره بر اساس موازین اسلامی، بازدارندگی از فساد و فحشا و ستم و استکبار، مبارزه با مظاهر شیطانی و طاغوت و سلطه گری، دفاع واقعی از حقوق تمامی مردم به ویژه محرومان در برابر چپاولگران و سرمایه داران، ایجاد مانع در سر راه سرمایه سالاری و ترسیم اهداف عالیه برای گسترش قسط و ارزش های اخلاقی و انسانی دارد، باعث می شود که فردی که سودای دین در دل دارد، نتواند بحث ولایت فقیه را بی اهمّیّت بخواند و بهای لازم را برای آن نپردازد و بر عکس، طبیعی است فردی که از آموزه های دینی بیگانه است و اهداف آن را سعادت خود نمی داند و یا با آنها سر سازش ندارد، نه تنها علاقه ای نسبت به این بحث نداشته باشد، بلکه هر چه زودتر صورت مسئله را پاک کرده، اغراض و امیال خاصّ خود را دنبال کند.
امّا در پاسخ مدّعای دوم که می گوید: ولایت فقیه از فروع دین هم نیست، باید گفت: گر چه ولایت فقیه در ردیف فروع دین قرار نمی گیرد، در واقع، مقدّم بر آنها و روح حاکم بر جمیع آنهاست، از نماز و روزه تا جهاد و امربه معروف و نهی ازمنکر و موالات با دوستان خدا و برائت از دشمنان او و اقامه ی حجّ ابراهیمی، تا پرداخت زکات و خمس، همگی در حیطه ی مباحث مربوط به ولایت فقیه و اهداف و آرمان های آن قرار دارد و در ادلّه ی ولایت فقیه، مورد توجّه و استشهاد قرار می گیرد. از سوی دیگر مسئله ی ولایت فقیه و حکومت اسلامی، پیوند محکمی با فروع دین دارد و ضامن اجرا و وسیله ی تحقّق آنهاست. چنان که امام باقر(علیه السلام)فرمود:
اسلام بر پنج پایه بنا شده است: نماز، زکات، حج و روزه و ولایت. زراره پرسید: کدام یک از این ها، بر بقیّه، برتری دارد؟ فرمود: ولایت برتری دارد چون کلید راه گشای آنهاست و حاکم (جامعه را) به سوی آنها هدایت می کند.[2]
بر اساس همین اندیشه، امام خمینی(رحمه الله) فرمود: الاسلام هو الحکومة بشؤونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شأن من شؤونها، بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیة لاجرائها و بسط العدالة فکون الفقیه حصناً للاسلام کحصن سور المدینة لها لا معنی له الا کونه والیاً له نحو ما لرسول الله و للائمة صلوات الله علیهم اجمعین من الولایة علی جمیع الامور السلطانیة؛[3]
اسلام، حکومت با شؤون آن است و احکام، قوانین اسلام و شأنی از شؤون حکومت آن است؛ بلکه احکام و فروع دین، مطلوب ذاتی و هدف اولیّه نیست و وسیله و ابزاری برای تحقّق و اجرای حکومت اسلامی و بسط عدالت محسوب می گردد و فقیه قلعه ی مستحکم اسلام است؛ همچون قلعه ی اطراف شهر که از آن محافظت می کند و نگهبان آن است.
و در جای دیگری فرمود:
حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه ی رسول الله است، یکی از احکام اولیّه ی اسلام و مقدّم بر تمام احکام فرعیّه، حتّی نماز و روزه و حج است.[4]
پی نوشتها:
[1] ر.ک: اکبر گنجی، مجلّه ی کیان، فروردین 77.
[2] ر.ک: کلینی، اصول کافی، ج 2، حدیث 5، ص 18 - 19.
[3] امام خمینی، کتاب البیع، ج 2، ص 472.
[4] همو، صحیفه ی نور، ج 20، ص 452.
منبع: ولایت فقیه، مصطفی جعفرپیشه فرد، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین